محمدرضا صبری - ..:: ناش سافت شبستر ::.. ..... ..::Tanish::.. |
تقدیم به عشقم
نویسنده: محمدرضا صبری(شنبه 85/6/25 ساعت 10:24 عصر)
شیشه
نویسنده: محمدرضا صبری(چهارشنبه 85/6/8 ساعت 6:51 عصر)
دوست دارم عزیزم
نویسنده: محمدرضا صبری(چهارشنبه 85/6/8 ساعت 6:50 عصر)
از اون روزی می ترسم که تو هم منو تنها بزاری اون روز مییرم
نویسنده: محمدرضا صبری(چهارشنبه 85/6/8 ساعت 6:45 عصر) نامه دل شکستگی سربازان نوشتم نامه را بر برگ انگور شدم سرباز وگشتم از وطن دور نوشتم نامه را بر برگ خرما چطور طاقت بیارم 20 ماه نوشتم نامه را بر برگ چایی کلاغ پر می روم مادر کجایی سرباز نگو.پروانه غم نگهبانی زیاد و مرخصی کم بمیرد آنکه سربازی را بنا کرد تمام مادران را چشم به راه کرد چرا مادر من را 20 ساله کردی درون پادگان آواره کردی از روزی که خوردم بربری بابائی شدم سرباز نیرو هوایی بمیرد آنکه سربازی را بنا کرد ستم بر ما نکرد بر دختران کرد دوست دارم سیگار باشم لوطیان دودم کنند دوست ندارم شمع باشم دختران فوتم کنند پر پروانه شکستن نه نشان هنر است تو گر خواهی پر شاهین بشکن که هنردر هنر است
از اون روزی می ترسم که تو هم منو تنها بزاری اون روز مییرم
نویسنده: محمدرضا صبری(چهارشنبه 85/6/8 ساعت 6:38 عصر)
به نام الهه هستی
می دونی که پروانه تموم عشقش بالاشِ اگر یه روز کنده بشه نمی خواد زنده باشه قصه اون پروانه قصه عشق منه
لحظه جدا شدن لحظه مرگ منه
اگر دوست نداریم عاشق شویم حداقل شعور معشوق بودن را داشته باشیم
نویسنده: محمدرضا صبری(شنبه 85/5/21 ساعت 11:0 عصر) یکی بود تو قصمون وفا نکرد رفت و پشت سرشم نگاه نکرد یکی بود زندگیشو هوس سوزوند آبروش رفت و دیگه اینجا نموند یکی بود یکی نبود و یک پری یه بغل عاشقی های سرسری کی بود اون که طاقت گریه نداشت؟... عاشق هوس شد و تنهام گذاشت کی بود کی بود اون تو بودی کاشکی از اول نبودی شاید باید می فهمیدم که قلب تو پر از ریاست ...............................................................................
دوستت دارم...
نویسنده: محمدرضا صبری(چهارشنبه 85/5/4 ساعت 10:21 صبح)
...
غشق2
نویسنده: محمدرضا صبری(دوشنبه 85/5/2 ساعت 10:0 صبح) عشق ! بخش نخست کتاب بی وفائی حقیقی ترین حقیقتها عشق است عشق آغاز اضطراب است عشق چاشنی حیاتست عشق معمائیست بی جواب عشق یعنی دوست داشتن ونرسیدن عشق چراغ راه زندگی است عشق بلائست که همه خواستار آنند اما عشق ! آتشی است که با چند قطره اشک خاموش می شود! معشوقی را که چشم انتخاب کند;چه بسا که محبوب دل نشود ;اما آنرا که دل پسندد بی بی وفائیگمان نور چشم خواهد شد!.....
|