عسل خاطره ها
نویسنده: محمدرضا صبری(یکشنبه 85/2/17 ساعت 4:6 عصر)
زندگی شهد گل است زنبورزمان میخوردش
آنچه می ماند عسل خاطرهاست
....................................................................
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست
زندگی تکرار یکسان نفس هاست
...............................................................
ای واسه ترانه خوندن
بهترین بهونه من
خاطرات با تو بودن
همدم و همخونه من
تا میخواستی پر بگیری
پر پروازتو بستن
با شکستن تو انگار
دل آواز و شکستن
تو که بودی واسهء من یه همنفس
تو که بودی واسهء من همه کس
تو کی بودی ، تو کی بودی
وقتی رفتی ، قامتم از غصه تا شد
قلب نا آروم عاشق
توی سینه بی صدا شد
حمید خندان ..........
الهه مهر
نویسنده: محمدرضا صبری(شنبه 85/1/26 ساعت 5:45 عصر)
رفتنت در باورم نمیگنجد ! چه آرام پر کشیدی ای الهه مهر!
تو مهربانترین مهربان بودی و زیباترین و با شکوه ترین لبخندها بر لبان
تو نقش می بست
صبح ها در جستجویت بی قرارم و هر غروب داغ رفتنت آتش بر
وجودم میزند
رفتنت غم پاییزی را دو چندان کرده است
ولی بدان که
تا ابد دوستت دارم........
پروانه
نویسنده: محمدرضا صبری(چهارشنبه 85/1/23 ساعت 5:56 عصر)
**************
چگونه دلتنگیهایم را به تصویر بکشم
چگونه بگویم دوستت دارم
تا باور کنی همیشه در قلب منی
من اگه توی دنیا دوتا امید داشته باشم
اولی خداست و دومی تویی
بدون تو دنیا برام هیچ ارزشی نداره
دوستت دارم
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود
وکیلم دلم
حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان
قاضی نامم را بلند خواند
و گناهم را
دوست داشتن تو اعلام کرد
و.................
محکوم شدم به مرگ...........................
کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم
و من گفتم
((۰ * به او بگویید که دوستش دارم* ۰))
|